افسانه ـ مدیران حرفهای، چه آنهایی که دورههای کسب و کار را گذراندهاند و چه آنهایی که دورههای کسبوکار را نگذراندهاند، دوست دارند از یک سری شعارهای مدیریتی پیروی کنند که زندگی حرفهایشان را سادهتر میکند. صحبتهایی مانند «رئیستان را در جریان کارها قرار دهید» یا «گاهی اوقات التماس کردن برای بخشش، بهتر از اجازه گرفتن است» مثالهای خوبی هستند. متأسفانه بعضی از اصول قدیمی که به آنها اتکاء میشد، دیگر جواب نمیدهند.
در ادامه شش افسانهی مدیریتی رایج را بیان میکنیم که قطعاً زندگی حرفهای شما را سختتر میکنند.
افسانهی شماره ۱
هیچ وقت سؤالی را نپرس که جوابش را نمیدانی
دلیل این حرف این است که بعضی از مدیران فکر میکنند باهوش به نظر رسیدن همیشه وضعیت شغلی آنها را ارتقاء میدهد. متأسفانه استفاده از سؤالهای جهتدار و پاسخهای از پیش فکرشده، فرصتهای رشد را از ما دور میکنند. یک شعار بهتر برای آنهایی که میخواهند رشد کنند این است:
«از ناشناختهها شروع کنید»
افسانهی شماره ۲
بزرگ فکر کنید
همیشه فشارهایی وجود دارند که مطمئن شویم فرصتهای پیش روی ما به اندازه کافی بزرگ هستند، ولی از یاد نبرید که بیشتر راهحلهای بزرگ، کوچک شروع میشوند و سپس شتاب میگیرند. شما ابتدای کار چقدر اسنپ را جدی میگرفتید، یا دی جی کالا را. برای به چنگ آوردن فرصتهای رشد، بهتر است کوچک شروع کنیم و یک نیاز انسانی عمیق و بنیادی را برای ایجاد رابطه با آن فرصت پیدا کنیم. یک شعار بهتر برای رهبران رشد این است که:
«روی برآورده کردن نیازهای اساسی مردم تمرکز کنید»
افسانهی شماره ۳
اگر ایده خوب باشد، پول خودش میآید
مدیران غالباً به ایدههایی که روی آنها سرمایهگذاری نشده است، با تحقیر نگاه میکنند، و با اطمینان میگویند؛ اگر ایده خوب بود و ارزش داشت سرمایهی خود را جذب میکرد. واقعیتی که در مورد ایدهها وجود دارد این است که ما نمیدانیم خوب هستند یا بد، تنها مشتریان این را میدانند. جیمیل در ابتدا احمقانه و غیرمنطقی به نظر میرسید. یک ایمیل رایگان که در عوض آن به یک ربات نرمافزاری اجازه بدهید پیامهای شخصی شما را بخواند و براساس علایق شما آگهیهای متناسب را به شما نشان دهد. به نظر شما چه کسی حاضر میشد روی آن سرمایهگذاری کند؟ البته که جواب آن ، گوگل است. از این زاویه، یک شعار بهتر برای آنهایی که میخواهند رشد کنند این است که:
« برای مسائل درست و افراد شایسته سرمایهی اولیه را تهیه کنید، رشد خودش اتفاق میافتد»
افسانهی شماره ۴
دو بار اندازه بگیرید، یک بار ببرید
این مورد در موقعیتهای عملیاتی خوب جواب میدهد، اما وقتی که بحث خلق آیندهای باشد که هنوز دیده نشده است، چیز زیادی برای اندازهگیری وجود ندارد. تلاش و صرف وقت برای اندازهگیری چیزهای غیرقابل اندازهگیری، شاید موقتاً شما را راضی کند، اما روی کاهش ریسک تأثیر کمی میگذارد. یک شعار بهتر برای رهبران رشد این است که:
«خیلی سریع ریسکهای کوچکی بکنید»
افسانهی شماره ۵
جسور و قاطع باشید
در گذشته، فرهنگهای کسبوکار، تحت تسلط یک سری استعارههای رقابتی بود. در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی ادغام کسبوکارها و به دست آوردن مالکیت فرهنگ غالب شد. اما در نقطه مقابل آن، برای داشتن یک رشد طبیعی، نیاز داریم مهارتهای شهودی و تحمل عدم قطعیت خود را به میزان زیادی پرورش دهیم. شعار ریسکهای جسورانه کردن، نقصهای خیلی زیادی دارد. یک شعار بهتر برای آنهایی که میخواهند رشد کنند این است که:
« گزینههای مختلفی را بررسی کنید»
افسانهی شماره ۶
راهحلتان را بفروشید
اگر خودتان به راهحلتان باور ندارید، هیچکس آن را باور نخواهد کرد. وقتی که برای خلق آینده تلاش میکنید، خیلی سخت است متوجه شوید که چه زمانی به آن نتیجهی دلخواهتان میرسید. شک کردن به راهحلتان خوب است، اما مطمئن شوید که روی یک مسئلهی درست و قابلتوجه متمرکز شدهاید. مسیرتان را برای رسیدن به یک راهحل عملی در یک زمان مشخص تکرار خواهید کرد. در این مورد دو شعار طراحی محور را پیشنهاد میدهیم:
«یک نیاز یا مسئله را که برای مشتریانتان ارزشمند است انتخاب کنید»
«اجازه بدهید اعتبارسنجی را دیگران انجام دهند. مثلاً مشتریان»