مقدمه
کلاه سفید تفکر واقعیت ها ـ راجع به اطلاعات است، مثل یک روزنامه یا یک برگ چاپی کامپیوتری از اطلاعات. وقتی کلاه سفید استفاده میشود، همه به طور مستقیم و اختصاصی به اطلاعات توجه میکنند. کلاه سفید نقش بیطرفانه و خنثیای دارد. این کلاه برای تولید فکر نیست؛ گو این که ممکن است برای افکار و عقایدی که ابراز شده یا دارند ابراز میشوند، نیز، به کار گرفته شود. انرژی کلاه سفید، مصروف یافتن و ساماندهی اطلاعات میشود.
واقعیت ها
در تفکر با طرح و نقشه، باید نخست، نقشه را انتخاب کرد و سپس راه را. این بدین معناست که باید واقعیتها، ارقام و اعداد را در آغاز کار در اختیار داشت. بنابراین، کلاه سفید تفکر، روش مناسبی برای بیان واقعیتها، اعداد و ارقام به منظور برخورداری از روشی بیطرفانه، عینی و واقعی خواهد بود.
کلاه سفید نوعی جهتگیری نسبت به هدفی است که برای کسب اطلاعات دارید. ما میتوانیم تا حد ممکن از کلاه سفید برای نیل به هدفمان استفاده کنیم، بدین معنی که کسب واقعیتهای محض را، مورد هدف قرار دهیم. بسیاری از مطالبی که پیرامون واقعیت از ذهن میگذرد تنها یک نظر است که در کمال وفاداری بیان میشود یا باور و گمانی است شخصی که در یک لحظه، به آن پرداخته میشود. در عمل، ما با یک نظام دوگانه مواجه هستیم: یکی، واقعیتهای باور شده ( واقعیتهایی که به گمان ما درست هستند) و دیگری، واقعیتهایی بررسی شده.
واقعیت ها ـ حقایق
«حقایق» مربوط به نظامی هستند که بر محور بازی با کلمات استوار است و به عنوان فلسفه شناخته میشود. «واقعیتها» به تجارب مربوط میشوند، که قابل بررسیاند. تفکر با کلاه سفید، بر اطلاعات کاربردی تمرکز دارد. بنابراین، عباراتی مانند «بهطورکلی» و «درمجموع»، کاملاً پذیرفتنی هستند.
هدف و منظور علم آمار این است که عباراتی نسبتاً مبهم را، تا حدودی مشخص و معنیدار کند. اما همیشه جمعآوری چنین آمار و ارقامی میسر نیست، بنابراین گاهی مجبور به استفاده از سیستمی دوگانه میشویم (دادههای مبتنی بر باور و گمانهایمان و دادههایی که واقعیتهای بررسی شدهاند). نکتهی کلیدی این است که چارچوبی مناسب برای همهی این اطلاعات (اعم از اطلاعات عادی و غالب و استثنائات آن) ایجاد کنیم.
واقعیت ها ـ کلاه را بر سر بگذارید
روشن است که کلاه سفید تفکر چنین اطلاعات ارزشی را از میان احساسات،الهامات، قضاوتهای درونیمان بر پایهی تجربیات، نظرات و عقاید مختلف بیرون میآورد. البته، مقصود از داشتن کلاه سفید این است که راهی برای ورود به حوزهی اطلاعات و یافتن آنها گشوده شود. گاهی مفید خواهد بود که کلاه قرمز را در ابتدای جلسه به منظور ارزیابی اولیهی احساساتمان دربارهی موضوع بر سر گذاریم و سپس در پایان جلسه کلاه قرمز دیگری را برای این که بدانیم احساساتمان تغییر کردهاند یا خیر، بر سر بگذاریم. کاربرد کلاه قرمز همیشه برای فکر یا موقعیتی خاص است. در این جا متفکر مجاز به تغییر فکر خود نخواهد بود.
کامپیوتری را در نظر بگیرید که حقایق و واقعیتهای مورد درخواست شما را ارائه میکند. کامپیوتر بیطرف و عینیگراست، در مورد دادهها تفسیر و تأویلی نمیکند و نظری دربارهی آنها بیان نمیدارد. وقتی کلاه سفید تفکر بر سر نهاده میشود، متفکر باید مانند یک کامپیوتر عمل کند.
نتیجهگیری
غربیها بر این عقیده هستند که نظرات باید در فضای مباحثه چکشکاری شوند. ژاپنی ها بر این عقیدهاند که ابتدا نظرات مانند یک جوانه ظاهر میشوند و سپس پرورانده میشوند و کمکم رشد میکنند تا به شکل نهاییشان میرسند. نکته اینجاست که در جلسات به سبک ژاپنی هیچ کس فکر و عقیدهی شستهورٌفته و ساختهوپرداخته شدهای را برای عرضه پیشرو ندارد. اطلاعات به سبک کلاه سفید پیشنهاد میشوند و به آرامی خود را به شکل یک فکر و عقیده در میآورند و شرکتکنندگان به تماشای این رخدادد مینشینند.
شخصی که خواستار اطلاعاتی میشود باید صرفاً بر پرسشهای مورد نظرش متمرکز شود تا بتواند اطلاعات مورد نیازش را به دست آورد یا خلأهای اطلاعاتیاش را پرکند.
طیفی از احتمالات گفتاری وجود دارد که دامنهی آنها از «همیشه درست» آغاز و به «هرگز درست» گسترش مییابد. در بین این آغاز و پایان سطوحی هستند که آنها نیز قابل کاربرد هستند مانند «بهطورکلی»، «گاهی اوقات» و «گاهوبیگاه».کلاه سفید تفکر، یک نظم و انضباط کاری و یک جهتگیری درست است.
متفکر در تلاش است تا بیطرفانه و عینی در ارائهی اطلاعات عمل کند.
Reference: Debono, Edward. (1999) Six Thinking Hats