مقدمه
شش کلاه تفکر ـ تفکر، نقطۀ پایان بهرهگیری از منابع انسانی است. با این وجود، هرگز نمیتوانیم از مهمترین مهارتمان تا حد نهایت بهرهمند شویم. به طور معمول تنها افرادی که ضعیفتر فکر میکنند از مهارتهای فکری خود همواره راضی به نظر میرسند و اعتقاد دارند مقصود از فکر کردن این است که ((بتوانید ثابت کنید که حق با شماست)). در اینجاست که ما باید با دو نوع تفکر همسو و غیر همسو آشنا شویم.
تفکر همسو در برابر تفکر غیر همسو
پندار نخستین در تفکر غربی، حدود دو هزار و سیصد سال پیش توسط ((یکگروه سه نفره یونانی))، بر پایه تفکر مباحثهای گفتگوی دونفره پیریزی شد.تفکر غربی به موضوع ((چه هست)) میپردازد که این خود از طریق تجزیهوتحلیل تفکر خلاقانه و مباحثه و استدلال به دست میآید. این نوع از تفکر را تفکر غیرهمسو گویند. نوع دیگری از تفکر نیز وجود دارد که در آن به موضوع ((چه میتواند باشد)) پرداخته میشود. این تفکر دربرگیرندۀ تفکر سازنده، خلاق و طراحی مسیری مناسب برای پیشبرد امور است. اینجاست که تفکر همسو خود را نمایان میسازد. جوهر و ذات تفکر همسو در این است که هر کس در هر لحظه در یک جهت میبیند و میاندیشد. ولی این جهت، هر آن ممکن است تغییر یابد.
در تفکرسنتی، چنانچه دو نفر موافق یکدیگر نباشند، جدلی درمیگیرد. که در آن هر کس تلاش می کند خطای دیگری را به اثبات رساند. اما در تفکر همسو، هر دو دیدگاه، صرفنظر از تفاوتهایشان، همسو با هم بیان میشوند. همۀ ظرافت تفکر همسو در این است که تجربه و هوشمندی هرکس باید در همۀ این جهات بکار گرفته شود.
شش کلاه تفکر
اصلیترین مشکل تفکر پراکندگی و گیجکنندگی آن است. شش کلاه تفکر روشی است که مهمترین تغییر تفکر انسانی در ۲۳۰۰ سال گذشته را به خوبی نمایان میسازد. روش شش کلاه این امکان را برایمان فراهم میآورد که سمتوسوی فکری خود را همانند یک رهبر ارکستر سامان دهیم.
این روش اجازه می دهد که مغز حساسیت خود را در جهات مختلف و در زمانهای مختلف به حداکثر برساند. بهتر است بدانید که امکان ندارد بتوان حساسیت حداکثری را در جهات مختلف، در آن واحد به دست آورد.
توصیف کلاهها
شش کلاه رنگین به نشانۀ شش جهتِ تفکر وجود دارد. این کلاهها شامل کلاههای سفید، قرمز، سیاه، زرد، سبز و آبی هستند. ارزش یک کلاه به عنوان نماد و نشانه در این است که نشاندهندۀ یک نقش است. مزیت دیگر کلاه در این است که میتوان به راحتی آن را از سر برداشت یا بر سر گذاشت.
هر یک از این رنگ ها معرف نام و نشان کلاهها هستند.
سفید : سفید رنگی بیطرف، خنثی و عینیگراست. این کلاه به واقعیتها و اشکال عینی مربوط میشود.
قرمز : قرمز رنگ خشم، غضب و هیجان است. با استفاده از کلاه قرمز دیدگاههای هیجانی بیان میشوند.
سیاه : سیاه رنگ حزن و جدیت بوده و دارای بار احتیاط و دقتنظر است. این کلاه ضعف در یک نظر را نشان میدهد.
زرد : زرد رنگ آفتابی و مثبتی است. کلاه زرد خوشبینی و امیدواری و تفکر مثبت را نشان میدهد.
سبز : سبز رنگ سبزهزار، فراوانی و حاصلخیزی و رشد است. این کلاه نشانهی خلاقیت و اندیشههای نوشت.
آبی : آبی رنگ آرامش و آسمان است که بالاتر از هر چیزی است. این کلاه پیوندی نزدیک با کنترل، سازماندهی اندیشه و بهرهگیری از دیگر کلاهها دارد.
کلاهها و جهتها
کلاهها توصیفکنندۀ افراد نیستند بلکه مدلهایی برای بیان رفتار انسانها تلقی میشوند. شش کلاه نشاندهندۀ طبقه و نوع خاصی از افراد به حساب نمیآیند. ارزش یک کلاه به عنوان نماد و نشانه در این است که نشاندهندهی یک نقش است. مزیت دیگر کلاه در این است که میتوان به راحتی آن را از سر برداشت یا بر سر گذاشت.
با بهرهگیری از روش شش کلاه، هوش، تجربه، و دانش تمام اعضای گروه به طور کامل مورد استفاده قرار میگیرد. همه به یک جهت معطوف می شوند و در همان سو به کار میپردازند. همانطور که تابش متمرکز اشعههای خورشید میتواند سختترین فلزها را ذوب کند؛ تمرکز بر توانمندیهای ذهنی افراد متعدد نیز میتواند به راحتی یک مسئلۀ مهم را حل کند.
Reference: Debono, Edward. (1999) Six Thinking Hats